به گزارش سراب نیوز به نقل از فارس، داستان منافقین در دهه ۶۰ این بود که پس از انقلاب اسلامی هر بار که انتخابات شد مردم به مسعود رجوی رأی ندادند و هیچ سمتی و مقامی نتوانست به دست بیاورد و معلوم است عصبانی شد و وقتی خودش از ایران فرار کرد به طرفدارانش دستور داد که قیام کنند. قیام هم زورشان نمیرسید که انجام بدهند و تعدادشان کم بود، پس زدند در کار ترور و خرابکاری و بمبگذاری و اینجور کارها. تیمهای ترور هم داشتند که البته اغلبشان برنامه خاصی نداشتند و هر کسی را که میتوانستند و دستشان میرسید، ترور میکردند!
تعدادی از دستگیرشدگان همانموقع لب به اعتراف گشودند و معلوم شد چه خبر بوده و مثلا اینطوری بود: «در خیابانها گشت میزدند و به خانهها و مغازهها و خودروهایی که عکس مقامات را داشتند از جمله عکس امام (ره) یا شهید بهشتی آتش میگشودند یا وارد مغازها شده و از صاحبان میخواستند عکس را پایین بکشد و آنوقت او را ترور میکردند».
هر واحد حداقل روزی یک عملیات!
از اعترافات دستگیرشدگان منافقین در همان اوایل دهه ۶۰ معلوم شد وضعیت سازمانشان حسابی خراب بوده و در موضع ضعف، فرمان ترور میدادند و داستانشان این بود: «از طرف سازمان به اعضا گفته شده بود که سازمان در حال حاضر در مرز بود و نبود و هست و نیست قرار دارد و موجودیت در خطر است و هر لحظه امکان دارد با اندک ضربهای باقی نیروهای هوادار را که تعدادشان خیلی کم است از دست بدهد، بنابراین لازم است که هر دو نفری که یک واحد تشکیل میدهند در خیابانها گشت بزنند و روزی دستکم یک عملیات تروریستی داشته باشند. دلیلی که ارائه میشد این بود که این ترورها در مردم ایجاد رعب و وحشت میکند و باعث میشود که دیگر با جمهوری اسلامی همکاری نکنند.
هدفهای این عملیات عبارت بودند از خانهها، مغازهها و خودروهایی که عکس مقامات جمهوری اسلامی را داشتند یا هر فردی که ریش یا تیپ حزباللهی داشت یا موتور هوندا ۱۲۵ سوار شده بود و حتی هر منطقه و محل و خانهای که رفت و آمد مشکوک در آنجا زیاد بود یا هر فردی که مشکوک به همکاری با رژیم بود یا هر کسی که در مقابل سرقت موتور و خودرو و کلا در مقابل ترورهایی که سازمان انجام میداد مقاومت و سدی ایجاد میکرد».
گفتند ۴ نفر از مردم هم بمیرند، عیبی ندارد!
نمونههای فراوانی از ترورهای منافقین در تاریخ ثبت است و چه بسیار روایتهایی که از ترورهای بیدلیل و خرابکاریهای بیهدف وجود دارد و چه کارهای شرورانه که بیمنطق و ناگهانی از آنان سر زده است. یکنمونه هم ترورهایی است که یک نفر از اعضای منافقین با نام مستعار مازیار با کوکتل مولوتوف و نارنجک انجام داد. وی در آبان سال ۱۳۶۰ در یک خانه تیمی دستگیر شد و چنین روایت کرده است: «من بهطور مستقیم در این قبیل عملیات شرکت داشتم و دستوراتی را که از بالا میآمد اجرا میکردم.
یکنمونه عملیات کوکتلاندازی که من انجام دادم پرتاب یک کوکتل به خانهای واقع در میدان غار بود. توجیهش این بود که صاحبخانه حزباللهی است و با ارگانهای انقلابی همکاری میکرده است. ما ساعت حدود ۶ صبح با موتور به آن محل رفتیم و کوکتل را پرتاب نمودیم، در و پنجره آتش گرفت و با موتور متواری شدیم.
نمونه دیگر پرتاب یک نارنجک به لوسترفروشی واقع در خیابان حافظ بود. توجیهش این بود که حزباللهی است و همکاری میکند و بچهها را لو میدهد اما وقتی رفتیم، دیدیم که مردم عادی در آنجا زیاد هستند و آن هم در ساعت ۲ بعد از ظهر که خلوتترین موقع است آنجا شلوغ بود. گفتیم از مردم شاید کسی زخمی و کشته بشود. به این دلیل برگشتیم ولی وقتی این را با فرماندهان مطرح کردیم با حالت تندی برخورد کرد و گفت برگردید و اشکال ندارد. اگر در آن مغازه چهار نفر از مردم عادی هم کشته بشوند مسألهای نیست. بگذار آنها هم در راه انقلاب کشته بشوند، مسألهای نیست. ما هم برگشتیم و نارنجک را به درون لوسترفروشی پرتاب کردیم. ۴ نفر کشته شدند».
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال نظر
Δ