شهید محمد نوری زاده را بشناسیم+ زندگینامه

پیکر مطهر این شهید که در منطقه عملیاتی شرهانی جنوب به شهادت رسیده بود، از سال ۹۲ با عنوان گمنام در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم آباد به خاک سپرده شده بود و پس از بررسی و نتایج قطعی آزمایش های DNA مشخص شد این پیکر مربوط به شهید محمد نوری زاده فرزند فتح الله اهل سراب آذربایجان شرقی است.

به گزارش گروه فرهنگی سراب نیوز، شهید محمد نوری زاده، فرزند فتح اله در تاریخ ١٣۴٧/٠۶/٠١ در شهر زیبای سراب که در تابستان جلوه زیبایی داشت در خانواده ای بسیار متدین دیده به جهان گشود که پس از گفتن اذان و اقامه در گوشش توسط پدربزرگ مادری این نام زیبا را بر او می نهند.

او دوران کودکی را در زادگاهش سپری و کم کم آمادگی رفتن به مدرسه را پیدا می کند، در سن ۶ سالگی راهی مدرسه شده و پس از طی ۳ سال دوره ابتدایی به علت نقل مکان به تبریز در این شهر ادامه تحصیل می دهد و تا سال دوم راهنمایی درس می خواند.

محمد پسر اول خانواده و غیر از او ٢ برادر و ۴ خواهر نیز داشت. شرایط زندگی برای محمد با توجه به عدم بضاعت مالی خانواده اش به سختی می گذرد و احساس می کند که به جای تحصیل بهتر است که کار کند تا بعداً در شرایط بهتری ادامه تحصیل دهد بنابراین او نزد خیاطی که در بازار مغازه داشت مشغول به کار شده و کم کم خیاطی را می آموزد.

در آن ایام که او به سختی کار می کرد آرام آرام از گوشه و کنار صدای انقلاب به گوش می رسید و محمد نیز که یک جوان برومند و فهمیده بوده در تظاهرات های خیابانی علیه شاه شعار می دهد و حضورش را در انقلاب از مسجد امام جعفر صادق (علیه السلام) پر رنگ می کند.

او قریب ۶ سال بود که کار می کرد و در اواخر سال ۶۵ با دختری از منطقه سراب ازدواج می کند و زمانی که با پسر عموهای خود حسن و حسین نوری زاده تصمیم می گیرن که به خدمت سربازی بروند، او دختری ۵ ماهه به نام الناز داشت.

محمد راهی خدمت سربازی شد و در سراب آموزش مقدماتی را سپری و از همان منطقه به جنوب ، یعنی ابتدا اندیمشک عازم و از آنجا راهی منطقه عملیاتی می گردد و اولین و آخرین نامه ای که محمد از همان جا به خانواده اش ارسال می کند به تاریخ ١۴ خرداد ماه سال ۶٧ می باشد.

به گفته همرزمانش در تیرماه سال ۶٧ طی درگیری در منطقه دشمن آنجا را به آتش کشیده و رزمندگان جان بر کف با آنان می جنگند و محمد این دلاور آذربایجانی هم از دیگر همرزمان عقب نمانده و از سنگری به سنگر دیگر جهیده و با رگبار سلاح خود دشمن را به خاک می اندازد و کانال به کانال با آنها می جنگد که در تاریخ ١٣۶٧/٠۴/٢١ بر اثر شدت این درگیری، محمد مجروح و پیکرش در گوشه سنگر می افتد.

او که دلش کباب بود تا دختر کوچکش را در آغوش کشد و او را ببوسید، اما دریغا دیگر گویا تاب و توان ندارد و آرام آرام بر خاک افتاده و خون از او فوران می کند و برای همیشه در تاریخ ١٣۶٧/٠۴/٢١ در سرزمین دشت و خون جنوب در حالی که در تیپ ۴٠ پیاده ارتش اسلام تا آخرین فشنگ جنگیده بود بر زمین بوسه می زند و راهی جاده نور و عشق می شود و برای همیشه پیکرش در منطقه بر جا می ماند.
روحش شاد و یادش گرامی باد